‏اگه هنوز مادر کنارتون هست و روزی هزار بار طوافش نمی‌کنید و دورش نمی‌گردید،

 یعنی دارید برای یک عمر ، حسرت پس انداز می‌کنید.

 

🌺 جزای صبر در برابر همسر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

🍃 امام باقر عليه السّلام فرمود: در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه‏ اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، در اين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى ‏كند؟

🍃 مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى ‏كرد مى ‏ايستاد و دو ركعت نماز مى‏خواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟

🍃 گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم.

🍃 گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.

🍃 فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند.

گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟

🍃 گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى ‏كنم كه اذيّت‏ كننده ‏ام را زير دستم قرار داده و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى ‏شد.

📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص ۲۸۷-۲۸۸

#حدیث

پیامبر اکرم(ص): اگرکسى به اندازه ریگهاى پراکنده بیابان و بعدد قطرات باران درطول دنیا درخدمت مادر بایستد، نمیتواندحق یکروز که مادر اورا درشکمش حمل کرده ادا کند

عوالى اللآلى،ج1،ح77

#حکایت_های_پند_آموز 

🔻طـبیعـت انسـان...

🔸مردی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند مرد به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند.

🔹با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوبارہ سعی کرد او را نیش بزند.

🔸مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی؟!!

🔹مرد گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ⁉️

📖گریه و خنده ملائکه  

ادامه نوشته

#حکایت_های_پند_آموز 

🔻ایثــار و یـا شکـــر....

🔸چون شقیق بلخی به مکه رفت و ابراهیم ادهم او را دید، شقیق گفت ای ابراهیم، چه می‌ کنی در کار معاش؟

🔹گفت اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد صبر کنم.

🔸شقیق فرمود سگان بلخ هم این کنند که چون یابند مراعات کنند و دم جنبانند و اگر نیابند صبر کنند.

ابراهیم گفت پس شما چگونه می‌ کنی؟

🔹فرمود اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم.

🔸ابراهیم برخاست و سر شقیق را بوسید و گفت ولله تو استادی.

📚۱.مقدمه‌ای بر مبانی عرفان، صفحه ۵۴

📚۲. تذکره الاولیاء، صفحه ۲۲۶

#حکایت_های_پند_آموز 

🔻دستــــم را بگیـــر...

🔹دختری با پدرش می‌خواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگير تا از پل رد شويم.

🔸دختر رو به پدر كرد و گفت: من دست تو را نمی‌گيرم تو دست مرا بگير. پدر گفت چرا؟ چه فرقی مي‌كند؟ مهم اين است كه دستم را بگيری و با هم رد شویم.

🔹دخترک گفت: فرقش اين است كه اگر من دست تو را بگيرم ممكن است هر لحظه دست تو را رها كنم، اما تو اگر دست مرا بگيری هرگز آن را رها نخواهی كرد!

🔸این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛ هرگاه ما دست او را بگيریم ممكن است با هر غفلت و نا آگاهی دستش را رها كنیم اما اگر از او بخواهیم دستمان را بگيرد هرگز دستمان را رها نخواهد كرد.

 

🌺 گریه جبرئیل

🍃 گویند جبرئیل امین نزد یوسف پیامبر بود، جوانی از آنجا می گذشت...؛

جبرئیل گفت این جوان را می شناسی؟ این همان کسی است که در نوزادی به پاکی تو شهادت داد و ماجرای زلیخا به نفع تو تمام شد.

🍃 یوسف دستور داد تا آن جوان را پیش او بیاورند و در حق او احسان فراوان کرد و به او هدایــای بی شماری داد و دستــور داد هر خواستــه ای دارد برآورده شــود

در آن حال یوسف متوجه گریه جبرئیل شد و دلیل آن را پرسید؛

✨ جبرئیل گفت: ای یوسف، تو عبد خدا هستی و در قبال کسی که در زمان نوزادی به پاکی تو شهادت داده چنین نیکی می کنی، حال به من بگو حال بنده ای که در شبانه روز 5 بار نماز می خواند و در آن به پاکی خدا شهادت می دهد چگونه است و خدا با چنین بنده ای چگونه رفتار می کند ✨

 

🌺 راهزن نماز خوان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

🍃 یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.

🍃 آن عالم می گوید: من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا به درد شما نمی خورد.

🍃 آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم.

🍃 لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:

🍃 این عالم یک كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم. من به رئیس دزدها گفتم: اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ 

✨ گفت: درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ✨

و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.

🍃 پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:مرا می شناسی؟

گفتم: آری!

🍃 گفت: چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام

🍀 #برگ_سبز 

 

🌺 فرزند صالح نجات بخش است

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

🍃 امـام صـادق (ع ) از رسـول اکـرم (ص ) نـقـل می کند که حضرت عیسی بن مریم از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کرد,اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشت , با شگفتی دید کـه صاحب قبر, این بار, در حال عذاب نیست 

🍃 حضرت عیسی به خداوند عرض کرد : خدایا چـطـور سال اول که از این جا گذشتم , او در حال عذاب بود,اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود .

✨ بـه او وحی شد که : او دارای فرزند صالحی است که راه خدا رادنبال می کند و از جمله یتیمی را پناه داده است , به سبب این عمل صالح ,از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم ✨

🍃 آن گاه رسول خدا(ص ) فرمود : آنچه برای بنده مؤمن پس ازمرگش باقی می ماند, فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می کند

🍃 آن گاه این آیه را تلاوت کرد : رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .

📚 وسائل الشیعه , ج 15, ص 98

#کلام_علما 

💫سیدالعرفا سید علی قاضی (ره):

در دنیا به صاحبان خانه دوهزارمتری و ریاست و... میگویند اشراف مملکت؛ اما در قیامت اشراف آن کسانی هستند که #نمازشب خوان هستند

#احکام

💠 سوال: حکم اپیلاسیون زن، توسط خانم دیگری که این کار شغل او است، چه حکمی دارد؟

🔸 حضرت آیت الله خامنه ای: در صورتی که مستلزم لمس یا دیدن عورتین باشد جایز نیست.

🔹 حضرت آیت الله سیستانی: نگاه کردن به خود عورت جایز نیست و ستر (پوشیدن) آن واجب است.

🔸 حضرت آیت الله مکارم شیرازی: نگاه به عورت دیگری، خواه برای زائل کردن مو باشد یا چیز دیگر جایز نیست، ولی زایل کردن موهای زیر بغل و مانند آن، به وسیله ی همجنس مانعی ندارد.

 

🌺 رضا به قضا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

🍃 ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺍﻋﺸﻰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻨﻴﺪﻡ ﭘﺴﺮﻯ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻛﻮﺩک ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭ ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ

🍃 ﮔﻔﺘﻢ: ﺣﺎﻝ ﻛﻮﺩک ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟

 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺍﺳﺖ. ﺳﭙﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻛﻰ، ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، 

ﺩﻳﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺣﺎﻝ ﻛﻮﺩک ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟ 

🍃 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛﻮﺩک ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ. ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺑﻮﺩﻯ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻮﺩک ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ، ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻰ؟

✨ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ما ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺕ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻣﺮﮒ، ﺑﺮﺍﻯ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ، ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﻭﻟﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻴﻢ ✨

📚 ﺍﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸﻴﻌﻪ، ﺝ 1 ﺹ 664، ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻰ

 

🌺 دعای مادر

🍃 آیت الله میلانی نقل می کنند: روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم.

🍃 از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ 

🍃 پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم.

🍃 یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم.

🍃 وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ 

پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. 

اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 

🍃 هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود.

✨ وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند.✨

🍃 و این شد که من هربار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم.

همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است...

 

یکی بهم گفت میخوای بری بهشت؟

گفتم نه،

اونجا فقط جای مادراس!!!

گفت:

مگه نمیخای کنار مادرت باشی؟

گفتم:

نه دیگه... این دنیاشو ازش گرفتم، جوونی و روزای خوبشو واسم گذاشت!!!

پیر شد تا من جوون شم

زشت شد تا من خوشگل شم

غصه خورد تا من بخندم

کهنه پوشید تا من نو باشم

گرسنه خوابید تا من حسرت چیزی رو نخورم

دیگه نمیخوام تو بهشت هم شب و روز حواسش به من باشه...

بذار حداقل اونجا برا خودش راحت زندگی کنه!

کاش فقط "یک روز" مادرم برای خودش زندگی میکرد...

🍃🍃 پیشاپیش روز فرشتگان زمینی مبارکباد 🍃🍃

🍃 انسان ثروتمندی در شهری زندگی می کرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمی کرد. فرزندی نداشت و تنها با همسرش زندگی می کرد، در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان می داد.

روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر می شد. مردم هر چه او را نصیحت می کردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب می گفت نیاز شما ربطی به من ندارد، بروید از قصاب بگیرید.

تا اینکه او مریض شد، احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد و هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود، همسرش به تنهایی او را دفن کرد.

اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد؛

دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد او گفت کسی که پول گوشت را می داد دیروز از دنیا رفت!

زود قضاوت نکنیم✅

 

🍃 ﻋﺘﯿﻘﻪﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.

ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ.

ﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺭﻋﯿﺖ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﻬﺪ. 

ﻟﺬﺍ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﯾﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؟

ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﻣﯽﺧﺮﯼ؟

ﮔﻔﺖ : ﯾﻚ ﺩﺭﻫﻢ .

ﺭﻋﯿﺖ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ .

ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺶ ﺍﺯﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺸﻨﻪﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ .

ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻣﻦ با این كاسه ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ پنجاه ﮔﺮﺑﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻡ، ﻛﺎﺳﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، عتیقه است.

ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺣﻤﻘﻨد.

🌼🍃🌼

🍃🌻

 

#جملات_ناب 

🔻انسان ها به سه دلیل پشت سرتان حرف می زنند ؛

 1⃣👈 وقتی نمی توانند در حد شما باشند

 2⃣👈وقتی چیزی که شما دارید را ندارند

 3⃣👈وقتی می خواهند از سبک زندگی شما تقلید کنند اما نمی توانند

 بزرگترین اقیانوس دنیا آرام است، پس آرام باش تا بزرگ باشی.

#حکایت_های_پند_آموز 

🔻معیــار درسـتکـارے...

🔸یک مهندس روسی، تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود.

کارگران بنا به وظیفه شرعی، وقت اذان که می ‌شد، برای خواندن نماز دست از کار می‌ کشیدند

🔹یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند، آخر ماه از حقوقشان کسر می ‌شود.

🔸کسانی که ایمانی ضعیف و سست داشتند، از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت می ‌گذاردند اما عده ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، هم چنان در اول وقت، نماز ظهر و عصرشان را می ‌خواندند.

🔹آخر ماه، مهندس به کارگرانی که هم چنان نمازشان را اول وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادی ماهیانه پرداخت کرد.

🔸کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند، به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است!؟

🔹مهندس می‌‌ گوید اهميت دادن این کارگرها به نماز و صرف نظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدم ‌ها هرگز در کار خیانت نمی ‌کنند، هم چنان که به نماز خود خیانت نکردند.

از انسان بودنم شرم دارم! 

گاهی می خواهم انسان نباشم 

گوسفندی باشم پا روی یونجه ها بگذارم 

اما دلی را دفن نکنم 

گرگی باشم گوسفندها را بدرم اما

بدانم از روی ذات است 

نه هوس

خفاشی باشم که شبها گردش کنم با

چشمهای کور

اما خوابی را پر پر نکنم 

کلاغی باشم که قار قار کنم اما

پرهایم را رنگ نکنم که دلی را با دروغ بدست بیاورم .

🕴 دکتر علی شریعتی

 

همیشه در زندگی هرکس، یک دماغه ی صخره ای وجود دارد که یا به سلامت از آن می گذرد یا کشتی اش به آن می خورد و متلاشی می شود. مشکل این جاست که تو همیشه نمی توانی دماغه ی صخره ای زندگی ات را تشخیص بدهی. گاهی دریا کاملا مه آلود است و تو قبل از آن که ملتفت بشوی، به صخره خورده ای.

📚برگرفته از کتاب "دشمن عزیز"

🖋 اثر جین وبستر

 

پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت

پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟

گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است

پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟

گفت از پنج سبب:

اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن می‌کند

دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند

سوم: آنکه توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند

چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید

پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید .

خدایا مارا یک لحظه به حال خود وامگذار

 

#حریم_عشق 

🍃 استادی میگفت:

صبحها که دکمه های لباسم را میبندم

به این فکر میکنم که

چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟

خودم یا مرده شور؟!

دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است..

به آنهائى که دوستشان دارید،

 بی بهانه بگوئيد: "دوستت دارم."

بگوئيد: در این دنیای شلوغ،

 سنجاقشان کرده اید به دلتان

بگوئيد: گاهی فرصت با هم بودنمان 

کوتاهتر از عمر شکوفه هاست

بگوئيد: بودن ها را قدر بدانيم،

 نبودن ها همين نزديكى است...!

 

#جمـــلات_نـاب 

🔸از عارفی پرسیدند: استاد تو در طریقت چه كسی بود؟ او پاسخ داد: یك سگ! روزی سگی را دیدم كه در كنار رودخانه ای ایستاده بود و از شدت تشنگی در حال مرگ بود.

🔹هربار كه سگ خم میشد تا از آب رودخانه بنوشد، تصویر خود را در آب می دید و می ترسید، زیرا تصور میكرد سگ دیگری نیز در رودخانه است؛ در نهایت پس از مدتی طولانی سگ ترس خود را كنار گذاشت و به درون رودخانه پرید.

🔸با پریدن سگ در رودخانه تصویر او در آب نیز ناپدید شد، به این ترتیب سگ متوجه شد آنچه باعث ترس او شده، خودش بوده است،در واقع مانع میان او و آنچه به دنبالش بود به این شكل از میان رفت.

🔹من نیز وقتی به درون خود فرو رفتم متوجه شدم مانع من و آنچه در جستجویش می باشم خودم هستم.

#موفقیت

مراقب ریشه هایت باش

اصیل که باشی،

از هر مانعی قوی تری،

جوانه می زنی

حتی اگر به ساقه ات تبر بزنند...

#حکایت

الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد تا از زندگی خرآنه خود خلاص شود

صاحبش فکر الاغ را خواند و گفت:

ای خر!

با مرگ من ترا شخص دیگری خریده و صاحب می شود

دعا کن که از خریت خود بیرون شوی ..

#احکام 

ثواب خرید کالای ایرانی

در آموزه های فقهی، تقویت نظام اسلامی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی، اصلی اساسی و وظیفه ای همگانی است. درهمین راستاست که حضرت آیت ا...خامنه ای دراستفتایی اظهار فرمودند که اگر خرید و فروش و استفاده از کالای خارجی موجب تضعیف کالای ایرانی و ضرر به اقتصاد نظام اسلامی شود، جایز نیست. چنان که در استفتایی دیگر، خرید کالای ایرانی به نیت تقویت مسلمانان و نظام اسلامی را دارای ثواب دانسته اند:

سوال: آیا خرید کالای ایرانی ثواب هم دارد؟

جواب: اگر به نیت تقویت مسلمانان و اقتصاد نظام اسلامی انجام شود قطعاً ثواب دارد.

🔻 تــوانگــرے بـے ادبــ...  

ادامه نوشته

🔻دو حیــوان دعــا کـــردند...  

ادامه نوشته

✨ زود قضاوت نکنیم؛ من هم مادرم! ✨  

ادامه نوشته